حیف نون تو جنگ بیسیم میزنه و میگه : من حدود 5000 نفر رو اسیر کردم بیاین ببرینشون !
با تعجب میگن : آفرین ! ولی ما نمیتونیم بیاییم ، باید خودت بیاریشون !
حیف نون میگه : آخه اینا که نمیذارن من بیارمشون !
آگهی ترحیم حیف نون رو میزنن به دیوار ! تو انتخابات شهرشون اول میشه !
حیف نون و برادر خانمش دو تا گاو ميخرن ! حیف نون به برادر خانمش ميگه : حالا چی كار كنيم تا گاوامون با هم اشتباه نشن !؟
برادر خانم حیف نون ميگه : تو با گاوت کاری نداشته باش ، من يه گوش گاومو ميكنم !
بعد از چند وقت ، گاو حیف هم گوشش گير ميكنه به يه شاخه درخت و كنده ميشه !
ايندفعه حیف نون ميگه : تو دست به گاوت نزن من دم گاومو ميكنم !
بعد از چند وقت دم گاو برادر خانم حیف نون گیر میکنه به سیم خاردار های دور باغ و كنده ميشه !
حیف نون شاكی ميشه به برادر خانمش ميگه : اینطوری که نمیشه اخه ! اصلا گاو سفيده مال من گاو سياهه مال تو !
حیف نون رو میبینن که ناراحت یه گوشه نشسته ! بهش میگن : چرا ناراحتی !؟
حیف نون میگه : شکست عشقی خوردم !
میگن : آخی ! چی شده !؟
حیف نون میگه : با عشقم رفته بودیم کوه ! لبه پرتگاه پاش سر خورد و من سریع دستاشو گرفتم که نیوفته تو دره ! اما یهو یا این جمله افتادم که میگه : عشقتو رها کن ! اگه برگشت ماله توئه ولی اگه بر نگشت از اول هم مال تو نبوده ! من هم دستاشو ول کردم و هر چی منتظر موندم دیگه بر نگشت بی معرفت !
حیف نون میره تو موزه لوور فرانسه ! خیلی خسته ميشه يه صندلی خالی ميبينه ميره ميشينه روش !
مامور موزه با سرعت به طرف حیف نون مياد و ميگه : آقا پاشو اين صندلیه ناپلئونه !
حیف نون ميگه : باشه بابا ! هر وقت اومد بلند ميشم !