حیف نون میره پیش روانپزشک و میگه : آقای دکتر من هر شب خواب میبینم که دارم با گاوها فوتبال بازی میکنم !
روانپزشک میگه : یه قرص برات مینویسم که باید هر شب بخوریش
حیف نون میگه : میشه از فردا شب بخورمش !؟
روانپزشک میگه : چرا !؟
حیف نون میگه : آخه امشب فیناله !
بابای حیف نون میمیره ! رفیقای حیف نون تو مجلس ختم بابای حیف نون سنگ تموم میذارن ! حیف نون احساساتی میشه و میگه : از همتون ممنونم خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین ! امیدوارم باباتون خیلی زود بمیره تا من هم بتونم جبران کنم !
حیف نون میوفته توی جوب ! برای این که ضایع نشه تا خونشون صدای قوطی در میاره !
.
.
.
حیف نون گاوش رو میبره بازار بفروشه ! بعد از مدتی خسته میشه و خوابش میبره ! وقتی بیدار میشه میبینه یه نفر دستش و گرفته و گاوش هم داره پول میشماره !
حیف نون همسرش و میبینه که داره تو آینه فوت میکنه ! حیف نون با تعجب به همسرش میگه : داری چیکار میکنی !؟
همسر حیف نون میگه : هیچی ! آشغال رفته تو چشمام دارم فوت میکنم در بیاد !
حیف نون با خنده میگه : داری جدی میگی !؟
همسر حیف نون میگه : چطور مگه !؟
حیف نون میگه : آی کیو ! اونطوری که آشغال از تو چشمت در نمیاد ! اونی که تو آینه اس باید فوت کنه !
حیف نون یه شماره تماس که رو کاغذ نوشته شده رو پیدا میکنه ! زنگ میزنه به شماره و میگه : آقا من شمارتون و رو زمین پیدا کردم ! آدرس بدید براتون بیارمش !
به حیف نون میگن : بچه ات افتاده تو چاه !
حیف نون میزنه تو سرش میگه : بدبخت شدم ! حالا از کجا سند گیر بیارم !
با تعجب میگن : سند برای چی !؟
حیف نون میگه : مگه نباید سند بذاریم تا درش بیارن !؟