به حیف نون میگن : بابات به رحمت ایزدی پیوست !
حیف نون میگه : میگه رحمت ایزدی کیه !؟
میگن : منظورمون اینه که بابات به دیار باقی شتافت !
حیف نون میگه : دیار باقی کجاست !؟
میگن : عجب گیجی هستی ها ! بابات دار فانی را وداع گفت !
حیف نون میگه : بابام به دار فانی چی چی گفت !؟
میگن : ای گاگول ! بابات رخت از این دنیا بر بست !
حیف نون میگه : منظورتون رو نمی فهمم ! خب یکم واضح تر بگین !
با عصبانیت میگن : الاغ ! بابای خرت مرد !
حیف نون میگه : آهان ! ولی خر من که بابا نداشت !
حیف نون به نامزدش میگه : این روز ها وقتی فرشته ها از کنارت رد میشن میفهمی !؟
نامزد حیف نون با عشوه میگه : آره عشقم !
حیف نون میگه : وقتی اسمت رو صدا میزنن میشنوی !؟
نامزد حیف نون میگه : وای چه شاعرانه ! آره عشقم میشنوم !
حیف نون میگه : وقتی دستشون رو روی شونه هات میذارن احساس میکنی !؟
نامزد حیف نون میگه : آره فدات شم احساس میکنم !
حیف نون یه آه میکشه و میگه : ما رو باش ! قراره با چه دیوونه ای ازدواج کنیم !
به حیف نون میگن : میدونی بهترین روش دفع انگل چیه !؟
حیف نون میگه : معلومه که میدونم ! کافیه سه روز فقط چایی و بیسکویت بخوری ، روز چهارم فقط چایی میخوری ! بعد از چند ساعت انگل میاد بیرون و میگه : پس بیسکویتش کو ؟ اونوقت میگیری و براحتی دفعش میکنی !
حیف نون پسرش و میبره پیش روانپزشک ! و میگه : پسرم دیوونه اس !
دکتر روانپزشک به پسر حیف نون یه آبکش میده و میگه : برو با این برام آب بیار !
حیف نون آبکش و از دست پسرش میگیره و به دکتر میگه : پسرم خسته اس ! خودم براتون میارم !
حیف نون مشغول خوردن صابون میشه ! بهش میگن : چرا داری صابون میخوری !؟
حیف نون میگه : میخوام به مرز خود کفایی برسم !
به حیف نون میگن : تولدت چه روزیه !؟
حیف نون میگه : 28 تیر !
میگن : چه سالی !؟
حیف نون میگه : هر سال !